شهید سیدعباس لاریمیان شهیدی که تمام اسنادو مدارک شناسایی اش به هنگام تدفین به خاک سپرده شد

وقتی جنازه عباس را به ما تحویل دادند کارت شناسایی و وسایل شخصیاش داخل کیسه پلاستیکیای قرار داشت که ما در آن لحظه حواس درست و حسابی نداشتیم که آن را برداریم و متاسفانه آن اسناد و مدارک همراه جنازهاش دفن شد.
به گزارش خبرگزاری حیات، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزمهای دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگهای غیرخودی است، ایثارگری و شهادتطلبی نقش بهسزایی در حفظ دین و ارزشهای آن و استقلال کشور ایفا میکند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن بهمنظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است. ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمانبر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریعکنندهای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشتهاند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی، نیازمند گوش دل سپردن به صحبتها و خاطرات رزمندگان و خانوادههای شهدا است. هاجر بیضایی مادر شهید سیدعباس لاریمیان میگوید: خدا به من سه اولاد داد که دو تا دختر و یک پسر بودند، شهید سید عباس در زمستان سال 1348 بهدنیا آمد. هر چه از اخلاق و رفتارش بگویم کم گفتهام، 16 سالش بود که به جبهه اعزام شد، اولینبار در عملیات والفجر 8 از ناحیه پای چپ مجروح شد، البته عباس چند مرتبه مجروح شده بود، آخرین باری که برای مرخصی آمده بود، باز هم مجروح بود. روزی که خواست مجدداً به جبهه برود، جلویش را گرفتم و مانع رفتنش شدم، از این برخوردم ناراحت شد و گفت: «مادر جان! چطور میخواهی روز قیامت جواب خدا را بدهی؟ فرماندهانم برای من زحمت کشیدند و مرا آرپیجیزن کردند، اگر قرار باشد هر رزمندهای مجروح شد و دوباره برنگردد که نمیشود!» در سال 1365 در عملیات کربلای پنج در منطقه شلمچه به شهادت رسید و سرانجام در سال 1373 با اولین کاروان شهدای مازندرانی که در حسینیه عاشقان کربلای ساری تشییع شدند، به ما تحویل داده شد. دقیقاً بعد از 8 سال و 8 ماه جنازه سیدعباس به آغوش خانوادهاش بازگشت، فقط تنها چیزی که وقتی به آن فکر میکنم و افسوس میخورم این است که وقتی جنازه عباس را به ما تحویل دادند کارت شناسایی و وسایل شخصیاش داخل کیسه پلاستیکیای قرار داشت که ما در آن لحظه حواس درست و حسابی نداشتیم که آن را برداریم و متاسفانه آن اسناد و مدارک همراه جنازهاش دفن شد. بعدها که متوجه شدیم، نزد روحانی محل رفتیم و گفتیم آیا امکانش هست که گوشهای از قبر را بشکافیم و آن مدارک را برداریم؟ که گفتند نه دیگر امکانش نیست چون دو مرتبه که نمیشود جنازهای را نبش قبر کرد و این کار درست نیست. پسرم را در راه خدا دادم و خدا را شکر میکنم که پسرم را در چنین راهی تقدیم انقلاب و اسلام کردم، من از او راضیام و امیدوارم که خدا هم از او راضی باشد. سید عباس همیشه در نامههایش مینوشت که پشتیبان امام و ولایت فقیه باشید، اسلام را تنها نگذارید، من هم سفارش میکنم که پشتیبان ولایت و انقلاب باشید، دوست داریم که مردم جامعه درکشان از شهید و شهادت بیشتر بشود. بد نیست خاطره ای بگویم، یادم میآید کارگری در حال سنگکاری در منزل داشتیم که پنج فرزند قد و نیمقد داشت، وقتی نوحه حماسی آهنگران را از رادیو شنید، دست از کار کشید و راهی جبهه شد که بعد از مدتی باخبر شدیم که به شهادت رسید. مردم آن زمان اینگونه بودند، بهنظر شما جواب اینها را چه کسانی خواهند داد؟ ما از مردم جامعه انتظار داریم پشتیبان امام و مقتدایشان باشند تا جامعه به بیراهه نرود. وصیتنامه «وَالَّذِینَ جَاهَدوا وَ اَمِینَا لِنَهدِینَّهُم سُبُلَنَا.» کسانی که در راه ما جهاد کنند از راههایی آنها را هدایت میکنیم، بهنام خدایی که آمدنم از طرف او بود و رفتنم به سوی او و هدفم اوست و معبودم و معشوقم اوست. بهنام خداوندی که بخشنده و رئوف، رحمان، رحیم و غفار است، بهنام خدایی که در توبهاش بر روی بندگان گناهکارش باز است، سخنم را آغاز میکنم، اینجانب سیدعباس لاریمیان متولد سال 1348 شماره شناسنامه 196 از روستای لاریم شهرستان قائمشهر هستم. «اللهاکبر» خداوند بزرگتر از آنست که توصیف شود، «اشهدان لاالهالاالله» گواهی میدهم به آنکه هیچ معبودی بهحق جز خدا نیست. «اشهد ان محمداً رسولالله» شهادت میدهم که محمد رسول و فرستاده خداست. «اشهد ان علیاً ولیالله» شهادت میدهم که علی ولی خداست. آری من همان پیرو علی (ع) هستم که در مقابل ظلم و ستم ساکت نشستم و علیه ظلم قیام کردم، وقتی که پیرو علی (ع) باشم، نمیتوانم ساکت بنشینم تا اسلام در خطر باشد و غارتگران قرن به اسلام تجاوز کنند. ای سرورم! من بارها بهدنبال تو آمدم ولی مرا از خانهات بیرون کردی ولی من از خانهات بیرون نمیروم تا خودت گناهان مرا ببخشی و مرا به خانهات راه دهی، من بارها بهدنبال عشق خدا رفتم ولی چون گناهکار بودم، به آرزویم نرسیدم ولی من هیچوقت مأیوس نشدم، چون مأیوس بودن هم یک نوع گناه است.
خدایا ! پروردگارا ! تو خودت فرمودی که در توبه برای بندگانم باز است، میدانم که چند بار توبه کردم ولی باز هم نتوانستم بر نفسم غالب باشم و توبهام را شکستم ولی باز هم توبه میکنم تا تو گناهانم را ببخشی و مرا یکی از بندگانت قرار دهی. اما سخنم با مردمانی است که میخواهند با خدا، رسولش و پیروانش درافتند که قرآن کریم فرمود: «آیا میدانند که هر کس با خدا و رسول خدا (ص) درافتد مستحق آتش جهنم است و در آن میسوزد.» ای جوانان! نکند در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد. ای جوانان! مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد، نکند در حال بیتفاوتی بمیرید که علیاکبر حسین (ع) در راه حسین و با هدف شهید شد. ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود. همه باید مثل خاندان وهب باشید و جوانانتان را به جبهههای نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید، ناراحت نباشید، زیرا مادر وهب فرمود: «سری را که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم.» برادران و خواهران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه بهیاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز نگذارید که دشمنان اسلام بین شما تفرقه بیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا کنند که اگر چنین کردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جبهههای حق علیه باطل ثابت نگهدارید، امام امت خود را بیشتر بشناسید و سعی کنید عظمت او را بیابید، خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید تا اینکه به فیض شهادت نائل آییم. آنانی که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهیم کرد، با خداوند پیمان میبندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) برافراشته شود. در ضمن سخنی نیز با پدر و مادرم دارم، ای پدر عزیزم! من به آرزوی خود که همان شهادت در راه خدا میباشد، رسیدم و این بهعلت تربیت صحیح شما نسبت به فرزندت بوده است. مادرم! من که شهید شدم شال عزا بر سر نگذار و خوشحال باش که رسالت مادری خود را خوب انجام دادی و همچنین بر روی درمان پرچم «لاالهالاالله» بگذار و بر سر مزارم گریه نکنید که دشمنان اسلام شاد میشوند. ای خواهرانم! شما باید مانند حضرت زینب (س) پیام خون مرا بدهید و در تشییع جنازهام گریه نکنید، از پدر و مادر و برادرانم و خواهرانم میخواهم که اگر بدی از من دیدند، مرا عفو کنند و مرا حلال نمایند و همچنین از دوستانم میخواهم که مرا حلال کنند. ای امت ایران! بدانید هر قطره از خون شهیدان دارای پیام است و بر شماست پیام خون شهیدان را به جهانیان برسانید و اگر شهید شدم و به آرزوی خودم رسیدم مرا در کنار دیگر شهدای لاریم که با خونشان درخت اسلام را آبیاری کردند، دفن کنید و در هر شب جمعه بر مزارم قرآن بخوانید و روح مرا شاد نمایید و امیدوارم که خداوند به چنین پدر و مادر اجر عظیم عنایت نماید. وصیت می کنم تمام لباسهای مرا به نیازمندان بدهید. 1365/5/21 ـ بنده حقیر خداوند سیدعباس لاریمیان والسلام منبع :فارس